کد مطلب:106601 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:166

خطبه 216-نیایش به خدا











[صفحه 162]

از دعاهای آن حضرت (ع) است: یسار: بی نیازی اقتار: تنگدستی و نیازمندی (خدایا آبروی مرا با توانگری نگهدار، و موقعیت مرا به تنگدستی از بین مبر، تا محتاج نشوم كه از روزی خواران تو، درخواست روزی و از شریران خلق تو، طلب عطوفت و احسان كنم و به ستایش كسی كه به من بخشش كرده و نكوهش شخصی كه به من عطایی نداده است، مبتلا نشوم، و حال آن كه تو صاحب اختیار همه ی اینها هستی و منع و عطا در دست توانای توست و تو، بر هر چیز، قادر و توانایی.) در این فصل امام (ع) دعا كرده و از خداوند خواسته است كه او را بی نیاز كند و از تنگدستی و لوازم آن به وی پناه برده است، غنا و بی نیازی مطلوب حضرت، آن مقداری از مال دنیاست كه با قناعت و میانه روی نیازهای ضروری او را برطرف كند، نه این كه بیشتر از حد نیاز به دست آورد و برای خود اندوخته كند و نه گشایش دادن به زندگی بیش از نیاز چنان كه در میان اغلب مردم معروف است. پیداست كه دعا برای بی نیازی به معنای خاص او پسندیده است ولی درخواست ثروت بر وجه دوم كه اغلب مردم نظر دارند نكوهیده و ناپسند است، فقر و بی چیزی آن است كه آدمی محتاج به سوال از مردم شود، و این، خود لوازمی را در پی دارد كه ا

نسان را از توجه به خدا و پرستش او باز می دارد و آن لوازم از این قرارند. 1- نخستین پی آمد چنین فقری، به پستی گراییدن شخصیت انسان و كم شدن آبرو و حرمت اوست و چون آبرومندی و بی نیازی مانند دو امر متلازمند كه هیچ كدام بدون دیگری تحقق نمی یابد، امام (ع) فقر را از بین برنده ی آبرو و شخصیت انسان قرار داده است، همچنان كه از بین برنده ی غنا و بی نیازی است، چنان كه ابوطیب در شعر خود به این ملازمه اشاره كرده است. فلا مجد فی الدنیا لمن قل ماله و لا مال فی الدنیا لمن قل مجده یعنی كسی كه مال ندارد در دنیا آبرو ندارد، و كسی كه كم اعتبار باشد مالی نخواهد داشت. موقعیت و آبرو هم دارای مراتبی است، اگر در به دست آوردن آن، خدا اراده شود مایه ی عزت و شرافت دین خداست و اگر به منظور كمك گرفتن بر ادای حقوق الهی و اطاعت فرمان خدا باشد همان وجه مطلوب و پسندیده ای است كه امام (ع) آن را از خدا خواسته تا با داشتن چنین موقعیتی از مردم دنیا مستغنی و بی نیاز شود و این همان چیزی است كه خداوند به پیامبران خود داده است چنان كه می فرماید: (... یا مریم ان الله یبشرك بكلمه منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و الاخره) و اگر انسان، موق

عیت و آبرو را به منظور فخرفروشی و عزت دنیا بخواهد، مذموم و ناپسند است. 2- دومین پی آمد فقر و تنگدستی، آن است كه آدمی مجبور می شود، دست نیاز به سوی مردمی دراز كند كه به هیچ وجه شایستگی آن را ندارند، زیرا سراسر وجود آنان نیاز و احتیاج است، و چون لازمه ی این كار تواضع و فروتنی در نزد غیر خداست و انسان را از توجه و رو آوردن به معبود حقیقی باز می دارد، نوعی پستی و بدبختی است كه باید از آن به خداوند پناه برد، و در همین زمینه امام چهارم علی بن الحسین (ع) در دعاها و مناجاتهای خود در پیشگاه پروردگار عرض می كند: تویی كه خود را به بی نیازی از آفریدگانت ستوده ای و شایسته ای كه از آنان بی نیاز باشی، و تو آنان را به فقر و احتیاج، نسبت داده ای و به حق، آنان نیازمند به تو هستند، پس كسی كه بخواهد دوستیش را با تو محكم كند و به واسطه ی وجود تو فقر و نیاز را از خود دور سازد حاجت خویش را به سوی اهلش برده و برای برآوردن آن از راه صحیح وارد شده است، اما كسی كه نزد آفریدگان اظهار تنگدستی كند و از آنان طلب حاجت كند و غیر تو را سبب رفع نیاز خود بداند، به نومیدی گراییده و سزاوار نرسیدن به احسان و نیكی تو شده است. و این كه امام زین الع

ابدین (ع) فرد اخیر در دعای خود را سزاوار نرسیدن به احسان از ناحیه ی خداوند دانسته است به آن دلیل است كه بر اثر حاجت خواستن از غیر خدا و توجه به دیگران قابلیت و شایستگی شمول پرتو رحمت و احسان ولی نعمت حقیقی را از دست داده است. طالبی رزقك، منظور از این جمله در خطبه ی امام (ع) آن است كه دیگر كسان غیر از تو لیاقت آن را ندارند كه چیزی از آنان خواسته شود. 3- سومین پی آمد احتیاج و فقدان اعتبار، حاجت خواستن و طلب ترحم از فرومایگان و اشرار است، زیرا گاهی فقر و نیاز چنان شدید می شود كه آدمی را وادار می كند به نااهلان رو آورد و از آنان درخواست ترحم كند و به تجربه ثابت شده است كه ترحم خواستن از ناكسان و اشرار و دراز كردن دست نیاز به طرف آنان، در ذایقه ی نیكان و صاحبان مروت، از داروی تلخ و سم مهلك ناگوارتر است. 4- پی آمد چهارم تنگدستی و نیازمندی آن است كه آدمی ناچار می شود كسانی را كه به وی بخشش و مساعدت كرده اند، بستاید و آنانی را كه كمك نكرده اند نكوهش و مذمت كند، و این خود صفتی است كه انسان را از توجه به خدا و رو آوردن به قبله ی حقیقی باز می دارد. واو در عبارت و انت، واو حالیه است. یعنی خداوندا حیثیت و آبروی مرا با فق

ر و احتیاج، بی مقدار مكن كه به سبب آن دچار این ناگواریها شوم، در حالی كه تو هستی كه با احاطه ی قیومی خود بر همه ی سببهای عالم وجود برتری داری و از همه شایسته تری كه به هر كس آنچه بخواهی عطا كنی و آنچه بخواهی منع نمائی، تو سرچشمه ی بذل و بخشش و غنا و بی نیازی هستی، زیرا احتیاجی به خلق نداری و تمام آفریدگانت در جهات ظاهری و معنوی به تو نیازمند و محتاجند چون قدرت بی پایان تو سراسر ممكنات را در تسخیر دارد. توفیق از خداوند است.


صفحه 162.